نوبت ما هم می‎‌‌رسه؛

مسافرین محترم؛ ایستگاه آخر «خانه خورشید»

ba1e1fb5-440d-413f-9ba9-85f0ab95cc50_original
هیچ وقت فکر نمی‌کردم یه روز بر خلاف میلم پام و بزارم جایی که دوست ندارم. اما چه کنم از جمله مصائب خبرنگاری؛ همون جمله معروفه که میگه "آش کشک خالته، بخوری پاته نخوری پاته"

اسم مرکز نگهداری سالمندان “خانه خورشید” رو چندباری شنیده بودم، اولش تصورم این بود اینجا خورشید خانم هیچ وقت غروب نمی‌کنه؛ توی همین افکار بودم که یهو تابلو مرکز رو دیدیم و تازه فهمیدم خورشید خانم اینجا طلوع کردنش هم اما و اگر داره…!

بالاخره به آدرسی که گرفته بودم رسیدم، وسط دل تعمیرگاه‌های ماشین و بوق بوق خیابان قلیانی، توی یه بن بست با یه درِ کرکره‌‎ای سفیدرنگ روبرو شدم که توی ذوقم خورد چون حس درِ ورودی زندان رو بهم داد!

زنگ ورودی مرکز رو زدم و همین که کرکره‌ رفت بالا، وارد فصل تازه‌ای از زندگی شدم. فصلی که هیچ‌ کدوم‌مون دوست نداریم بهش برسیم! یهو به خودم اومدم دیدم از لابلای فنس‌ها چندتا چشم دنیا دیده، زل زدن بهم و منم با لبخند پاسخ دادم؛ اما حقیقت این بود که تا دیدم‌شون دلم آشوب شد و بغض‌مو قورت دادم.

وارد محوطه شدم و سلام دادم، چندتا پدربزرگ دوست داشتنی روی صندلی نشسته بودن، جواب سلام مو دادن. اما سکوت اکثریت جمع از قله الوند هم بلندتر بود! یکی شون جلو اومد و گفت سیگار داری؟ برای اولین بار بود کسی بهم گفت سیگار داری و من گفتم شرمندم! از سیگار منتفرم اما ای کاش این یه بار سیگار داشتم.

سالمندی فردای نزدیک همه‌ی ما

آمارها میگه همدان “استانی پیر” شده و با سرعت به سمت سالمندی پیش میره، این زنگ خطر خیلی وقته به صدا درآمده، اما تعارف نداریم که با این شرایط سخت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جامعه، جرات ازدواج رو از خیلی جوون‎ ها گرفتیم، چه برسه به اینکه به جوانی جمعیت فکر کنیم! به نظرم با همین فرمان پیش بریم، چند ده تا مرکز جدید سالمندی هم راه اندازی کنیم بازم کفاف مون رو نمیده.

خانواده ‌محوری یکی از سیاست‌های بالا دستی هست و هدفش اینه که سالمند کنار عزیزاش زندگی کنه نه تو اتاقای سرد و بی روح آسایشگاه که امیدوارم این نگاه به معنی واقعی کلمه محقق بشه. البته ناگفته نمانه که طرح‌هایی مثل پرداخت حق پرستاری به خانواده‌ها یا خدمات توانبخشی در منزل هم وجود دارد، ولی خب این فقط یه بخش ماجراست و انصافا به قول قدیمی‌ها “هیچ کجا خونه خود آدم نمیشه”

چالش‌های تلخ پشت لبخندهای سرد

واقعیت تلخه، همه سالمندها خانواده ندارن. برخی‌شون به خاطر اعتیاد یا فروپاشی خانواده، جایی جز آسایشگاه براشون نمونده. اما این مراکز خرجشون کمرشکنه! دارو، تغذیه خاص، مراقبت شبانه‌روزی، پرسنل متخصص و حتی ساده‌ترین چیزا مثل پوشک هم با بالا و پایین شدن نرخ ارز این تلخی رو دو صدچندان می‎کنه!

طبق آمارهایی که گرفتم، یارانه‌ای که دولت به این مراکز میده فقط یک سوم هزینه واقعیه، با این اوصاف معلومه که بهزیستی و یا هر مرکز خصوصی، زیر این فشار له میشن و اینجاست که نقش خیرین و آدمای دل‌سوز پررنگ میشه! باید دست یاری به سمت خیرین دراز ‌کنیم و هر کس در هر جایگاهی که داره بر اساس توان کمک کنه. دوست عزیز من که داری این گزارش رو میخونی اگه امروز دست به کار نشیم، فردا  قطعا دیر شده…! کمک‌ها هم لازم نیست خیلی بزرگ باشه، گاهی یه وعده غذای گرم نذری، یه جشن کوچیک، یا حتی یه اردوی چند ساعته برای این عزیزان، نه تنها حالشون رو خوب می‎کنه بلکه حال دل خودمون رو هم خوب می‎کنه. باور کن برای سالمندی که روزهاست منتظر یه نگاه مهربونه، همین چیزای کوچیک دنیاش و روشن می‌کنه،” ای که دستت می‌رسد کاری بکن / پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار”

بزرگان دیروز، تنهاترین‌های امروز

یکی از صحنه‌هایی که قلب آدم و توی “خانه خورشید” فشار میده، دیدن آدمای بزرگ دیروزه که متأسفانه حالا تنها و گوشه نشین شدن! پشت هر موی سپید مردان و زنان “خانه خورشید” و پشت هر چهره چروک خورده شون یه داستان خوابیده بود به بلندای شب یلدا… یکی‌شون روزگاری صاحب کارخانه بوده، یکی‌شون تو شهر سرشناس بوده، یکی‎شون معلم بود، یکی شون کشاورز، یکی بازاری بود و یکی دیگه شون هم نظامی؛ آدم‌هایی که یه روز ستون خانواده‌شون بودن و برو بیایی داشتند و مغزبادام‌ها (نوه‌ها)؛ آقاجون و مامان جون صداشون می‌‎کردند؛ حالا نشستن کُنج یه اتاق دلگیر و منتظر یه سلام، یه توجه و یه ذره محبت هستند!

اینجا مادرایی دیدم که با داشتن ۵ تا بچه بازم بی‌پناه موندن، همون مادرایی که شب تا صبح بالای سر بچه‌هاشون بیدار بودن و کم نذاشتن و با ماشالله، ماشالله گفتن و اسپند دود کردن، قد کشیدن بچه‌هاشون رو دیدن؛ حالا انقدر تنها شدن که هر غریبه‌ای پاشو و اینجا میزاره ذوق می کنند و قربون صدقه‌ش میرن. امیدوارم خودم جزو اون بچه بدردنخورها نباشم!

همدان شهر دوستدار سالمند!

میگن همدان “شهر دوستدار سالمند” شده، ولی راست شو بخوای وقتی خیابون‌ها رو نگاه می‌کنی؛ می‌بینی شعار با واقعیت خیلی فرق داره! پله‌های بلند، معابر نامناسب، ساختمونای غیراستاندارد و ناایمن که حتی با یه قطعی برق ساده، آسانسورشون هم از کار میفته و برای این عزیزان میشه قوز بالا قوز؛ به این عنوان دهن پُرکن خیلی خوشبین نیستم! همه این نواقص و کمبودها باعث میشه مامان بزرگ‌ها و بابابزرگ‌هامون خونه‌نشین بشن و وقتی از جامعه جدا میشن، افسردگی میاد سراغشون و این افسردگی حتی بدتر از بیماری‌های جسمی…

تکریم سالمند تکریم خودمونه؛ دیر یا زود نوبت ما هم میرسه

فراموش نکنیم، ما هم یه روز سالمند می‌شیم. اگه امروز دل به دل این عزیزا ندیم، قطعا فردا هم کسی نیست دست ما رو بگیره. تکریم سالمندان فقط یه وظیفه اخلاقی نیست، یه سرمایه‌گذاریه برای فردای خودمون. دقیقا مصداق بارز همون جمله معروفه که میگه “از این دست بدی، از اون دست می‌گیری”. به نظرم جامعه‌ای ارزش داره که تو خزان زندگی، کسی توش تنها نمونه.

تصویر امروز “خانه خورشید” آینه فردای همه ماست به خصوص ما دهه شصتی‌ها! مایی که از روز اولی که خودمون رو شناختیم با وجود کمبود امکانات و توجهات همیشه قانع بودیم! نسلی که احترام به بزرگتر رو خوب بلدیم و همیشه چشم گفتیم، فکر می‌کنم اگر روزگار ما رو به این سمت بکشه باز هم بگیم چشم و کُنج همین خانه خورشیدها به تنهایی‌مون قانع بشیم و در سکوت هم غزل خداحافظی رو بخونیم… میدونم چاشنی فیلم هندی شو زیاد کردم و اشک تو درآوردم، اما سوای این شوخی که امیدوارم هیچ وقته هیچ وقت جدی نشه، واقعا تا حالا فکر کردی اگه تو آینده کسی مراقبمون نباشه، چی میشه؟ میگن تو ۳۰ سال آینده از هر سه نفر یکی سالمنده! آیا جامعه ما آماده‌‎ست؟ یا ما هم می‌رسیم به ایستگاهی که حالا همین سالمندا توش وایسادن؟ به نظرم تا دیر نشده باید برای باقی مسیر برنامه‌ریزی کنیم، تا دیر نشده به فکر باش رفیق!

 به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست

خیلی دوست داشتم با تک‌تک اعضای خانه خورشید گپ بزنم، اما چه کنم خیلی زود دیر شد و ساکنین خانه خورشید، رفتند برای صرف شام و بعدش هم خوابیدن.

مایی که بیرون از مراکز سالمندی روزا رو شب می‌کنیم، هیچ وقت به ته قصه فکر نمی‌کنیم چون امید داریم اما دوست عزیز من، بدون تعارف خانه خورشید برای ساکنینش ایستگاه آخر و این خیلی دردناکه. امیدوارم هیچ کدوم‌مون تحت هیچ شرایطی، مجبور نشیم عزیزامون رو به این مراکز ببریم.

✍️ حمیدرضا جلیلی

لینک کوتاه خبر:

http://hegmatan24.ir/?p=10807

Picture of حمیدرضا جلیلی
حمیدرضا جلیلی
مدیرمسئول هگمتان 24
  • داغترین‌ها
  • پربازدیدترین‌ها